جدول جو
جدول جو

معنی کم شدن - جستجوی لغت در جدول جو

کم شدن
کاستن، نقصان
تصویری از کم شدن
تصویر کم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
کم شدن
Dwindle
تصویری از کم شدن
تصویر کم شدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
کم شدن
diminuir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
کم شدن
schwinden
دیکشنری فارسی به آلمانی
کم شدن
zmniejszać się
دیکشنری فارسی به لهستانی
کم شدن
уменьшаться
دیکشنری فارسی به روسی
کم شدن
зменшуватися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
کم شدن
disminuir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
کم شدن
diminuer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کم شدن
diminuire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
کم شدن
afnemen
دیکشنری فارسی به هلندی
کم شدن
घटना
دیکشنری فارسی به هندی
کم شدن
berkurang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
کم شدن
تقلّص
دیکشنری فارسی به عربی
کم شدن
줄어들다
دیکشنری فارسی به کره ای
کم شدن
להתמעט
دیکشنری فارسی به عبری
کم شدن
减少
دیکشنری فارسی به چینی
کم شدن
減少する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
کم شدن
azalmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
کم شدن
kupungua
دیکشنری فارسی به سواحیلی
کم شدن
ลดลง
دیکشنری فارسی به تایلندی
کم شدن
কমে যাওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
کم شدن
کم ہونا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

گریفتن تنوییدن استوار شدن پا برجا گشتن: شده محکم بشمشیر تو بنیاد مسلمانی که شمشیر تو در ملت پناه هر مسلمان شد، (معزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گم شدن
تصویر گم شدن
ناپدید شدن
از راه خود منحرف شدن، به بیراهه افتادن
فرهنگ فارسی عمید
اظهار عجز کردن و خود را وقعی نگذاشتن، اظهار عجز کردن، فروتنی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
مفقود شدن، از راه خود به بیراهه افتادن: راستی موجب رضای خداست کس ندیدم که گم شد از ره راست. (گلستان)، ضایع شدن تباه گشتن، نابود گشتن، یا گم شو، دور شو از نظرم غایب شو، دشنامی است که بدان رفتن مخاطب را خواهند: دختره بی شرم برو گم شو میخواهی لک روی دخترم بگذاری ک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم زدن
تصویر کم زدن
((کَ زَ دَ))
حقیر شمردن، اظهار عجز کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
Bend, Stoop
دیکشنری فارسی به انگلیسی
сгибаться , наклоняться
دیکشنری فارسی به روسی
згинати , нахилятися
دیکشنری فارسی به اوکراینی